به نظر می رسد که سرنوشت کودتای 22 خرداد به سادگی قابل پیش بینی نیست. در هفته گذشته اتفاقاتی به وقوع پیوست که کمتر کسی با توجه به شرایط فعلی، انتظار بروز آنها را داشت. احمدی نژاد در دو حرکت غافلگیرکننده رسانه های داخلی را در بهت فروبرد. پافشاری بر انتصاب مشائی و برکناری وزرا را اگر بخواهیم بر اساس منطق دودوتا چهارتا تحلیل کنیم، باید آنها را در زمره حرکات انتحاری و پر هزینه ی سیاسی محسوب کنیم. از یک طرف با پافشاری بر معاونت اولی مشائی و عدم توجه به نامه رهبری، ولایت مداری احمدی نژاد زیر سوال رفته است و از طرف دیگر درگیری در هیئت دولت، صفتِ نقدپذیری و مدیریت او را کاملا خدشه دار کرده است.
ولی از آنجا که در منطقِ احمدی نژاد و مصباحیان دودوتا چهارتا نمی شود و از همه مهمتر، علاقه وافر و انکارناپذیر احمدی نژاد به بحرانی کردن اوضاع کشور، اتفاقات اخیر را باید با جنبه احتیاط بررسی کرد.
در پست قبلی به بررسی سناریوهای ممکن در رابطه با انتصاب و عزل مشائی پرداختیم. حال که خروجی های بیشتری به دست رسیده است، می توان با قطعیت بیشتری جنگ زرگری را منتفی دانست.
به نظر می رسد احمدی نژاد و حامیان او با در دست گرفتن رسانه ها، مجلس (از تعداد آرای داده شده در مسایل مختلف می توان گفت که حدود صد نماینده در مجلس مسیر احمدی نژاد را ارجح بر رهبر می دانند)، و قوای نظامی خود را محق تر به اداره کشور می بینند و به کشمکش با رهبری پرداخته اند. این امر می تواند ناشی از یک محاسبه اشتباه یا یک برنامه ریزی بسیار پیچیده باشد. مرکز اصلی و خبرساز بحران در هفته اخیر از زد و خورد بین جنبش آزادیخواهی و طرفداران کودتا به نزاع بین احمدی نژاد و طرفداران رهبر کشیده شده است. تاخیر احمدی نژاد در عزل مشائی و در نهایت پیذرش استعفا و نصب او در مقامی نزدیکتر به خود، عملا دهن کجی به آن طیفی از کودتاچیان بود که در سنگر ولایت موضع گرفته اند. درگیری و عزل وزرایی که به این طیف نزدیک هستند، احتمال چنین سناریویی را بیشتر می کند. از طرفی علنی ساختن نامه رهبر به احمدی نژاد و اعمال فشار از طرف شاهرودی برای تعیین تکلیف زندانیان در عرض یک هفته، را می توان پاتکهای طرفداران رهبر ارزیابی کرد. در واقع با این دو حرکت به احمدی نژاد خاطر نشان می شود که از رسوا کردن او در سطح رسانه ها ترسی ندارند و زندانیانی که عملا از آنها به صورت گروگان اسفتاده می شود را می توانند از دستش خارج کنند (بحث استفاده ابزاری از زندانیان از طرف کودتاچیان را باید با وسواس بیشتری بررسی کرد).
با این اوصاف، گذشته از بحث اشتباه در تحلیل وضعیت از طرف احمدی نژاد، یک سناریوی محتمل دیگررا می توان به شرح زیر در نظر گرفت:
رهبری به قصد در کنترل گرفتن کلیه امور کشور (احتمالا برای مساعد سازی بحث جانشینی خود) و احمدی نژاد برای ایجاد حکومت اسلامی مورد نظر خود، در جلوگیری از اراده مردم در انتخابات خردادماه با هم همسو شدند. در حال حاضر، با اتفاقات سرکوبگرانه و خشونت باری که در جهت اهداف احمدی نژاد صورت گرفته است، زمینه را برای تحقق اهداف مورد نظر رهبر نامساعد کرده است که نتیجه آن به صورت قدرت نمایی و کشمش بر سر کنترل جریان به سمت اهداف مورد نظر هر گروه بروز کرده است.
این سناریو در ادامه ممکن است به وضعیتهای متفاوتی ختم شود.
- کشمکش در زمان کوتاهی به پایان برسد و طرفداران رهبری در مقابل جناح طرفدار احمدی نژاد کوتاه بیایند. در این حالت با توجه به خدشه دار شدن شرایط رهبریِ آیت الله خامنه ای در سطح وسیع (عملا در همه سطوح)، جناح احمدی نژاد زمینه را برای سرکوب خونین و جانشینی فردی با زمینه اعتقادی و فکری همجهت با خود و دور از جناح راست سنتی مهیا خواهد کرد. این وضعیت احتمالا با عقب نشینی ملایم رهبر، حمایت مجدد از احمدی نژاد و تاکید بر حفظ وحدت شروع و با بحران سازی هایی در سطح داخلی و خارجی ادامه می یابد. احمدی نژاد در کلیه سطوح مدیریتی تغییرات عمده ای ایجاد خواهد کرد و زمینه را برای یک سرکوب شدید ایجاد خواهد کرد. لازم به ذکر است که با توجه به وزن کاریزماتیک رهبری، وضعیت فعلی تقسیم قدرت و میزان نفوذ در نهادهای اجرایی، عملا امکان تقیه و ضربه زدن در موقع لازم از جناح رهبری گرفته شده است و در صورت کوتاه آمدن، جناح طرفدار احمدی نژاد به پیروزی قطعی در درون جبهه کودتا می رسد.
- کشمکش در زمان کوتاهی به پایان برسد و جناح احمدی نژاد مجبور به عقب نشینی شود. در این حالت قوه قضائیه، صدا سیما و دیگر نهادهای زیر مجموعه رهبری دچار تحول سریع و اساسی خواهند شد. رهبری معتمدان خود را در صدر این نهادها قرار خواهد داد و نیروهایی که وفاداری کاملی را نشان نداده اند از نقاط حساس دور خواهد کرد. مجلس نیز با ابزار رای اعتماد، دولت را مجبور به پذیرش وزرای تحمیلی در وزارتخانه های کلیدی خواهد کرد. در این وضعیت جناح حامی احمدی نژاد در صورت امکان دست مقاومت خواهد زد (احتمالا از طریق ایجاد بحرانهایی که نیاز به اتحاد کودتاچیان دارد یا تخریب اطرافیان رهبر) و در صورتیکه امکان مقاومت نداشته باشد، دست به تقیه خواهد زد.
- کودتاچیان در زمان کوتاهی از طریق مذاکره و امتیازدهی، رضایت یکدیگر را جلب و بحران را کنترل کنند. چنین وضعیتی با توجه به عمق شکاف ایجاد شده و کشیده شدن آن به رسانه ها کمی نامحتمل است و حتی در صورت انجام تبعات این اتفاقات به صورت آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند و در آینده نزدیک با بروز حادثه ای مشابه مجددا زبانه خواهد کشید. کنترل کامل این بحران از سمت کودتاچیان باید به عنوان زنگ خطری به نشانه پایداری بیش از حد انتظار جبهه کودتاچیان و نیاز به حرکتهای منسجم تر از طرف جنبش، در نظر گرفته شود.
- این مساله در زمان کوتاه حل نشود و طرفین به درگیری ادامه دهند. با توجه به وجود جنبش آزادیخواهی مردم، احتمال بروز چنین حالتی بسیار کم است و جناح کودتا برای از دست ندادن کامل قدرت مجبور است که بحرانهای داخلی را به سرعت به نقطه پایدار برساند. با وجود این، در صورت بروز چنین حالتی، با توجه به خصوصیات جناحها، طرفین به جنگ شدید و بی قاعده ای کشیده خواهند شد که در آن اصول سیاسی، اخلاقی، و اجتماعی هیچ جایگاهی نخواهد داشت. افشاگری، تخریب شخصیت، کارشکنی، گرو کشی و حتی حذف فیزیکی از شگردهای هر دو جناح جبهه کودتاست که در وضعیت یاد شده انها را به کار خواهند برد.
باید توجه داشت که این شکاف ایجاد شده در درون جبهه کودتاچیان با ریزش بهمنی نیروهای طرفدار کودتا که از مدتی پیش آغاز شده است، متفاوت است. این شکاف هنوز در درون اردوگاه کودتاچیان قرار دارد و دخالت فعال و حساب نشده هواداران جنبش آزادیخواهی می تواند به ترمیم آن و اتحاد دوباره نیروهای کودتاچی منجر شود. تمرکز نیرو بر خواسته های اصلی جنبش و ایفای نقش کاتالیزور درعمیقتر شدن شکاف بوجود آمده (مانند آنچه هاشمی سعی در ایجاد آن دارد) باید از طرف طرفداران جنبش انجام پذیرد.
ولی از آنجا که در منطقِ احمدی نژاد و مصباحیان دودوتا چهارتا نمی شود و از همه مهمتر، علاقه وافر و انکارناپذیر احمدی نژاد به بحرانی کردن اوضاع کشور، اتفاقات اخیر را باید با جنبه احتیاط بررسی کرد.
در پست قبلی به بررسی سناریوهای ممکن در رابطه با انتصاب و عزل مشائی پرداختیم. حال که خروجی های بیشتری به دست رسیده است، می توان با قطعیت بیشتری جنگ زرگری را منتفی دانست.
به نظر می رسد احمدی نژاد و حامیان او با در دست گرفتن رسانه ها، مجلس (از تعداد آرای داده شده در مسایل مختلف می توان گفت که حدود صد نماینده در مجلس مسیر احمدی نژاد را ارجح بر رهبر می دانند)، و قوای نظامی خود را محق تر به اداره کشور می بینند و به کشمکش با رهبری پرداخته اند. این امر می تواند ناشی از یک محاسبه اشتباه یا یک برنامه ریزی بسیار پیچیده باشد. مرکز اصلی و خبرساز بحران در هفته اخیر از زد و خورد بین جنبش آزادیخواهی و طرفداران کودتا به نزاع بین احمدی نژاد و طرفداران رهبر کشیده شده است. تاخیر احمدی نژاد در عزل مشائی و در نهایت پیذرش استعفا و نصب او در مقامی نزدیکتر به خود، عملا دهن کجی به آن طیفی از کودتاچیان بود که در سنگر ولایت موضع گرفته اند. درگیری و عزل وزرایی که به این طیف نزدیک هستند، احتمال چنین سناریویی را بیشتر می کند. از طرفی علنی ساختن نامه رهبر به احمدی نژاد و اعمال فشار از طرف شاهرودی برای تعیین تکلیف زندانیان در عرض یک هفته، را می توان پاتکهای طرفداران رهبر ارزیابی کرد. در واقع با این دو حرکت به احمدی نژاد خاطر نشان می شود که از رسوا کردن او در سطح رسانه ها ترسی ندارند و زندانیانی که عملا از آنها به صورت گروگان اسفتاده می شود را می توانند از دستش خارج کنند (بحث استفاده ابزاری از زندانیان از طرف کودتاچیان را باید با وسواس بیشتری بررسی کرد).
با این اوصاف، گذشته از بحث اشتباه در تحلیل وضعیت از طرف احمدی نژاد، یک سناریوی محتمل دیگررا می توان به شرح زیر در نظر گرفت:
رهبری به قصد در کنترل گرفتن کلیه امور کشور (احتمالا برای مساعد سازی بحث جانشینی خود) و احمدی نژاد برای ایجاد حکومت اسلامی مورد نظر خود، در جلوگیری از اراده مردم در انتخابات خردادماه با هم همسو شدند. در حال حاضر، با اتفاقات سرکوبگرانه و خشونت باری که در جهت اهداف احمدی نژاد صورت گرفته است، زمینه را برای تحقق اهداف مورد نظر رهبر نامساعد کرده است که نتیجه آن به صورت قدرت نمایی و کشمش بر سر کنترل جریان به سمت اهداف مورد نظر هر گروه بروز کرده است.
این سناریو در ادامه ممکن است به وضعیتهای متفاوتی ختم شود.
- کشمکش در زمان کوتاهی به پایان برسد و طرفداران رهبری در مقابل جناح طرفدار احمدی نژاد کوتاه بیایند. در این حالت با توجه به خدشه دار شدن شرایط رهبریِ آیت الله خامنه ای در سطح وسیع (عملا در همه سطوح)، جناح احمدی نژاد زمینه را برای سرکوب خونین و جانشینی فردی با زمینه اعتقادی و فکری همجهت با خود و دور از جناح راست سنتی مهیا خواهد کرد. این وضعیت احتمالا با عقب نشینی ملایم رهبر، حمایت مجدد از احمدی نژاد و تاکید بر حفظ وحدت شروع و با بحران سازی هایی در سطح داخلی و خارجی ادامه می یابد. احمدی نژاد در کلیه سطوح مدیریتی تغییرات عمده ای ایجاد خواهد کرد و زمینه را برای یک سرکوب شدید ایجاد خواهد کرد. لازم به ذکر است که با توجه به وزن کاریزماتیک رهبری، وضعیت فعلی تقسیم قدرت و میزان نفوذ در نهادهای اجرایی، عملا امکان تقیه و ضربه زدن در موقع لازم از جناح رهبری گرفته شده است و در صورت کوتاه آمدن، جناح طرفدار احمدی نژاد به پیروزی قطعی در درون جبهه کودتا می رسد.
- کشمکش در زمان کوتاهی به پایان برسد و جناح احمدی نژاد مجبور به عقب نشینی شود. در این حالت قوه قضائیه، صدا سیما و دیگر نهادهای زیر مجموعه رهبری دچار تحول سریع و اساسی خواهند شد. رهبری معتمدان خود را در صدر این نهادها قرار خواهد داد و نیروهایی که وفاداری کاملی را نشان نداده اند از نقاط حساس دور خواهد کرد. مجلس نیز با ابزار رای اعتماد، دولت را مجبور به پذیرش وزرای تحمیلی در وزارتخانه های کلیدی خواهد کرد. در این وضعیت جناح حامی احمدی نژاد در صورت امکان دست مقاومت خواهد زد (احتمالا از طریق ایجاد بحرانهایی که نیاز به اتحاد کودتاچیان دارد یا تخریب اطرافیان رهبر) و در صورتیکه امکان مقاومت نداشته باشد، دست به تقیه خواهد زد.
- کودتاچیان در زمان کوتاهی از طریق مذاکره و امتیازدهی، رضایت یکدیگر را جلب و بحران را کنترل کنند. چنین وضعیتی با توجه به عمق شکاف ایجاد شده و کشیده شدن آن به رسانه ها کمی نامحتمل است و حتی در صورت انجام تبعات این اتفاقات به صورت آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند و در آینده نزدیک با بروز حادثه ای مشابه مجددا زبانه خواهد کشید. کنترل کامل این بحران از سمت کودتاچیان باید به عنوان زنگ خطری به نشانه پایداری بیش از حد انتظار جبهه کودتاچیان و نیاز به حرکتهای منسجم تر از طرف جنبش، در نظر گرفته شود.
- این مساله در زمان کوتاه حل نشود و طرفین به درگیری ادامه دهند. با توجه به وجود جنبش آزادیخواهی مردم، احتمال بروز چنین حالتی بسیار کم است و جناح کودتا برای از دست ندادن کامل قدرت مجبور است که بحرانهای داخلی را به سرعت به نقطه پایدار برساند. با وجود این، در صورت بروز چنین حالتی، با توجه به خصوصیات جناحها، طرفین به جنگ شدید و بی قاعده ای کشیده خواهند شد که در آن اصول سیاسی، اخلاقی، و اجتماعی هیچ جایگاهی نخواهد داشت. افشاگری، تخریب شخصیت، کارشکنی، گرو کشی و حتی حذف فیزیکی از شگردهای هر دو جناح جبهه کودتاست که در وضعیت یاد شده انها را به کار خواهند برد.
باید توجه داشت که این شکاف ایجاد شده در درون جبهه کودتاچیان با ریزش بهمنی نیروهای طرفدار کودتا که از مدتی پیش آغاز شده است، متفاوت است. این شکاف هنوز در درون اردوگاه کودتاچیان قرار دارد و دخالت فعال و حساب نشده هواداران جنبش آزادیخواهی می تواند به ترمیم آن و اتحاد دوباره نیروهای کودتاچی منجر شود. تمرکز نیرو بر خواسته های اصلی جنبش و ایفای نقش کاتالیزور درعمیقتر شدن شکاف بوجود آمده (مانند آنچه هاشمی سعی در ایجاد آن دارد) باید از طرف طرفداران جنبش انجام پذیرد.
No comments:
Post a Comment