در راستای
فراخوان موج زوگزوانگ، اولین طرح را به برنامه ریزی راهپیمایی های موثر اختصاص می دهم. سیزدهم آبان نزدیک می شود و همه می دانیم که باید حداکثر استفاده را از این فرصت طلایی ببریم. در سطح اجتماع و اینترنت تلاشهای زیادی برای دعوت مردم به شرکت در این راهپیمایی انجام شده و می شود که در جای خود لایق تقدیر و تشکر است. ولی به نظر من یک نکته اصلی معمولا مورد کم توجهی قرار می گیرد.
با بررسی موارد متعددی از راهپیمایی هایی که توسط طرفداران جنبش سبز تدارک دیده شد و در نظر گرفتن میزان موفقیت هریک،
مسیرهای راهپیمایی و نقاط تجمع را می توان یکی از مهمترین عوامل بالا بردنِ احتمالِ موفقیتِ یک راهپیمایی در نظر گرفت. در این پست با توجه به برخی اصول جامعه شناسی و تئوری های بررسیِ رفتاریِ گروههای انسانی، روشی را برای حضور در راهپیمایی ارائه خواهم کرد که حداقل تا کنون مورد استفاده ی جنبش قرار نگرفته است.
تا کنون جنبش سبز دو نوع راهپیمایی را تجربه کرده است:
متمرکز و
پراکنده. در نوع متمرکز، معمولا یک نقطه تمرکز (مثلا میدان انقلاب در تهران) معرفی شده و سپس مسیرهایی از نقاط مختلف شهر به سمت آن در نظر گرفته می شود. اینچنین راهپیمایی اگر به هدف خود که تجمع طرفداران در یک نقطه است، برسد بازتاب بسیار وسیعی خواهد داشت.
حضور میلیونی طرفداران در کنار هم، علاوه بر ایجاد موج رسانه ای و تقویت روحیه طرفداران، باعث ریزش وسیع در اردوگاه کودتاچیان خواهد شد. به همین دلیل پس از چند مورد عدمِ کنترلِ چنین تجمعاتی، کودتاچیان با ترفندهای مختلف از جمله ایجاد جنگ روانی پیش از راهپیمایی، تجمیع نیروهای سرکوبگر در محل هدف و نمایش پراکنده ولی رعب انگیز نیروهای سرکوبگر در مسیرهای اعلام شده، به کنترل راهپیمایی و جلوگیری از تجمع میلیونی دست زدند و در این امر بعضا موفق هم بودند.
به همین دلیل جنبش سبز به تظاهرات پراکنده روی آورد. به این معنی که گروههای طرفداران به صورت محلی دست به حرکاتی اعتراضی می زنند. امتیاز این روش علاوه بر آشنایی افراد به محل، این است که کنترل چنین حرکاتِ وسیعی از عهده نیروهای محدود سرکوبگر خارج است به همین دلیل
هر بار که تظاهرات پراکنده شکل گرفته، عملا شهر برای چندین ساعت از کنترل کودتاچیان خارج شده است. اما این روش مضراتی هم دارد. اولا به دلیل محلی بودن، ترس از شناسایی شدن باعثِ عدم حضور برخی افرادِ محافظه کارتر می شود. دوم اینکه به دلیل پراکندگی و عدم استفاده ی جنبش از یک پروتکل هماهنگ سازی، تظاهرات تاثیر لحظه ای خواهد داشت. در بهترین حالت و پیوستن همه اهل محل، مشابه اتفاقی که معمولا در
چهارشنبه سوری ها می افتد، اینگونه حرکات کنترل یک محله را برای ساعاتی محدود در دست خواهد گرفت.
پیش از پرداختن به طرح پیشنهادی یک مثال در رابطه با
رفتارهای اجتماعی در سطح کلان را مطرح می کنم. فرض کنید سه راه بین شهر و مرکز تفرحی نزدیک آن وجود دارد که تقریبا از لحاظ مسافت و کیفیت جاده مشابه هستند. در آخر هفته، مردم زیادی از یک شهر به مکان تفریحی می روند. مجموع ظرفیت سه جاده متناسب با کل جمعیتِ شهر طراحی شده است. ایا می توانید ترافیک اخر هفته را پیش بینی کنید؟ در نگاه اول ممکن است جواب بدهید که به دلیل نزدیکی کیفیت جاده ها و همچنین به دلیل اختلاف سلیقه های وسیعی که در سطح جامعه است، ترافیک هر سه جاده نزدیک به هم خواهد بود. این نظر بسیار منطقی است ولی در واقعیت در اغلب موارد اتفاق دیگری می افتد. معمولا یک راه بسیار شلوغ و دو راه دیگر ترافیک خیلی سبکی خواهند داشت. هرچه ویژگیهای راهها به همدیگر نزدیکتر باشد،
پیش بینی اینکه کدام راه به صورت همزمان توسط جمعیت انتخاب خواهد شد سخت تر و در بسیاری از موارد عملا غیر ممکن خواهد بود. توضیح و تفسیر این پدیده در این نوشته نمی گنجد ولی به صورت خلاصه، با وجود اختلافات سلیقه ای بسیار زیاد، یک جامعه در هنگام انتخابِ یک رفتار، از یک مدل واحد پیروی می کند که منجر به ایجاد موجهای هماهنگ در رفتارِ اجتماعی می شود. می پرسید که این چه ربطی به جنبش سبز و راهپیمایی دارد؟ در ادامه می فهمید.
طرحِ پیشنهادیِ ما از تلفیق دو تجربه پیشین و در نظر گرفتن برخی اصول رفتاری جامعه (از جمله اصل فوق الذکر) بدست می آید:
1- در قدم اول، محدوده ای نسبتا متمرکز ولی نه نقطه ای (مثلا محدوده داخلی طرح ترافیک یا طرح زوج و فرد در تهران) در نظر گرفته می شود. این فضا را "
فضای اصلی عملیات" می نامیم.
2- در داخل این محدوده یک محدوده اصلیِ تمرکز را تعیین می کنیم (که بعدتر در مورد نقش آن صحبت خواهم کرد) که آن را "
فضای تمرکز" می نامیم (مثلا فضایی به شعاع دو کلیومتر اطراف چهاراه ولیعصر). تا اینجا از کلِ فضای شهر، یک فضای اصلی عملیات که محدوده کلیه حرکات است و یک فضای کوچکتر داخل آن، انتخاب شده اند.
3- در فضای بین دو محدوده (فضایی که مانند یک تیوب است)، تعدادی
زیر فضای کوچکتر را مشخص می کنیم. تعداد این زیر فضاها را بنا به مساحت فضای اصلی باید تعیین کرد ولی به صورت کلی نباید تعداد خیلی زیاد یا خیلی کم باشد. به عنوان نمونه برای محدوده داخلی طرح ترافیک تهران، ده زیر فضا می تواند عدد مناسبی باشد. باید توجه کرد که این زیر فضاها باید طوری انتخاب شوند که اولا انتقال سریع نیروی سرکوبگر بین آنها مشکل باشد و ثانیا با داشتن نقاط اتصال متعدد به دیگر فضاها، امکان پیوستن جمعیتهای حاضر در زیر فضاها به یکدیگر تسهیل شود.
4- سپس نوبت به
فراخوان می رسد. از طرفداران می خواهیم با بررسی هر یک از این زیر فضاها، بر اساس اولویتهای خود و یا مشورت با دیگران یکی از آنها را انتخاب کنند و یک نقطه (یا نقاط جایگزین) را برای حضور در این زیر فضا در نظر بگیرند (مثلا یک میدان یا چهارراه در داخل آن زیر فضا). به عنوان مثال آشنایی به محل، نزدیکی به محل کار یا منزل اقوام، سهولت دسترسی، عدم ترس از شناسایی توسط محلی ها، سخت بودن کنترل و سرکوب برای کودتاچیان و ... از ویژگیهایی است که می تواند یک زیر فضا را برای یک فرد موجه تر جلوه دهد. در این مرحله بحث با دیگران و تشویق آنها به حضور در زیر فضای انتخابی علاوه بر تبادل اطلاعات و نظرات، به تبلیغ هر چه بیشتر برای حضور آگاهانه مردم کمک خواهد کرد.
5- در آخرین مرحله،
طرح دینامیک راهپیمایی عرضه خواهد شد. دانشجویان و طرفداران رادیکالتر جنبش (با انتخاب خود) در فضای مرکزی موضع می گیرند و طرفداران دیگر خود را به زیرفضای مطلوب خود می رسانند. طرفداران موضع گرفته در فضای تمرکز بر اساس شرایط و آرایش سرکوبگران سعی به گسترده سازی راهپیمایی به سمت مرز فضای عملیات و تمرکز می کنند و طرفدارانی که در لایه دوم موضع گرفته اند به سمت لایه تمرکز حرکت خواهند کرد.
بر اساس اصول رفتارهای جمعی، تعدادی از زیر فضاها بسیار پر جمعیت و بقیه کم جمعیت خواهند بود.
مهمترین امتیاز این طرح اینست که کودتاچیان (و هیچ کس دیگر) نمی توانند از پیش محل تجمع اصلی و نسبت جمعیتی هر زیر فضا را پیش بینی کنند. در واقع نقطه (یا نقاط) اجماع اصلی به دلیل پیروی از نظریه اغتشاش تا آخرین لحظه حتی برای خود مردم هم نامشخص است و در آخرین لحظات (که برای اعزام و جابجایی نیروی سرکوبگر دیر شده است) این نقاط مشخص خواهند شد.
در صورت تداوم این طرح در تظاهرات متعدد و با تجربه شدن مردم، می توان اهدافی را برای هر زیر فضا در نظر گرفت و حرکت را از یک راهپیماییِ ساده خارج کرد.به صورت خلاصه این طرح دارای امتیازات زیر می باشد:
1-
پیش بینی نقاط تمرکز تقریبا غیر ممکن است در نتیجه نیروهای سرکوبگر باید در محدوده وسیعی پخش شوند و این امر باعث کاهش شدید نیروهای مستقر در هر فضا خواهد شد که از احتمال دست زدنشان به سرکوب شدید و خونین خواهد کاست.
2- تا شروع تظاهرات
استرس زیادی بر نیروهای سرکوبگر وجود دارد و طراحی استقرار آنها، طوری که هیچگاه در محاصره مردم قرار نگیرند، کار بسیار دشواری خواهد بود.
3- ارزیابی مکان به افراد واگذار شده است در نتیجه هر فرد در صورت احراز شرایطی که برای خودش مهم است، مکان مورد نظرش را انتخاب می کند. این موضوع
امنیت روانی بیشتری را در افراد ایجاد خواهد کرد.
4- برای یافتن مکان مناسب بحثهایی در می گیرد که به خودیِ خود یک روش موثر برای
تبلیغ و بالا بردن سطح آگاهی مردم برای شرکت در راهپیمایی می باشد. مرور تظاهرات قبلی و حتی وقایع پیشتر مانند کوی دانشگاه یا انقلاب 57 به پویا شدن و فعال فکر کردن مردم کمک خواهد کرد.
5- هر فرد برای بالا بردن امنیت فردی خود نیاز به حضور افراد بیشتری در مکان مورد نظر خودش دارد. در نتیجه سعی در
متقاعد کردن دیگران و به همراه بردن افراد دیگر خواهد کرد.
6-
تجربه باقیمانده از یک تظاهرات به تظاهرات بعدی انتقال خواهد یافت و افراد در موارد بعدی، تجربیات قبلی را به کار خواهند گرفت. این امر به مرور به بالا رفتن کیفیت حضور طرفداران کمک خواهد کرد. در واقع به دلیل درگیر شدن افراد در تصمیم گیری، هر فرد سعی در ارزیابی تصمیم خود (و دیگران) برای بهبود آن در آینده خواهد کرد.
7- با وجود فردی بودن تصمیمات و اختلاف سلایق در سطح اجتماع، با احتمال خیلی زیاد شاهد حضور متمرکز و بسیار گسترده مردم در تعداد کمی مکانها (مثلا دو زیر فضا از ده زیر فضا) خواهیم بود. حضور حداقلی طرفداران در دیگر نقاط،
زمینگیر شدن نیروهای سرکوبگر در آن فضاها را تضمین می کند.
به همفکری و نظر شما برای تکمیل طرح، انتخاب زیر فضاها و استراتژی و اهداف محلی در هر زیر فضا نیازمندم.
هر ایرانی، یک سرباز، هر ایرانی یک فرمانده
پی نوشت 1. استفاده و پخش مطلب فوق به هر صورتِ ممکن آزاد است
پی نوشت 2. یک طرح اولیه در مورد محدوده های پیشنهادی را می توانید در اینجا ببینید (بر اساس نظرات شما به مرور جزیی و تکمیل خواهد شد)
ر